جدول جو
جدول جو

معنی علی نوفلی - جستجوی لغت در جدول جو

علی نوفلی
(عَ یِ نَ فَ)
ابن محمد بن سلیمان نوفلی. راوی است و از عبدالرحمان بن عباس روایت می کند. و ذکر او در الموشح آمده است. رجوع به الموشح مرزبانی ص 214 و 247 و 252 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ)
ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی. مفسر و متکلم و حکیم متوفی در سال 1246هجری قمری او راست: 1- تفسیر سورهالتوحید. 2- حجه الاسلام. 3- حواشی بر اسرارالاّیات. (از معجم المؤلفین)
مازندرانی اصفهانی. وی حکیم بود و در اصفهان می زیست و در سال 1247 هجری قمری درگذشت و جسد او به نجف اشرف حمل گردید. او راست: حاشیه بر شرح ارشادات. (از اعیان الشیعه ج 42 ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حمزه بن عبدالله بن اسدی کوفی. مشهور به کسائی و مکنی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن حسن کوفی. مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء (علی بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی، بخش مرکزی شهرستان دزفول. دارای 100 تن سکنه. آب آن از رود خانه دز تأمین میشود. و محصول آن غلات و برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ جَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن عبدالملک طباطبائی شولستانی غروی نجفی. ملقب به شرف الدین. رجوع به علی طباطبایی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی. مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ نَ جَ)
سید علی نجفی، ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزایری نجفی. مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزایری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ سَ)
ابن محمد بن علی بن ابی بکر بن علی نسفی بیکندی. او راست: شرح قسمت سوم از مفتاح العلوم سکاکی، که در سال 719 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1767)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی. مشهور به ابن عباد. وی صوفی بود و در سال 810 هجری قمری درگذشت. او راست: التنبیه فی شرح الحکم العطائیه. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 728)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نی)
ابن محمد بن عبدالحمید نیلی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نظام الدین. وی از تلامذۀ فخرالمحققین و سیدابوطالب اعرجی بوده است. و از جمله شاگردان او ابوالعباس احمد بن فهد حلی میباشد. او راست: جامع اشتات الرواه و الروایات عن الائمۀ الهداه. (از مصنفی علم الرجال آقا بزرگ طهرانی ص 284)
ابن یوسف بن عبدالجلیل نیلی. ملقب به ظهیرالدین. فقیه و متکلم قرن هشتم هجری قمری و از شاگردان فخرالدین فرزند علامۀ حلی بود. او راست: منتهی السؤول فی شرح الفصول خواجه طوسی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
وی از وزرا بود و در سال 906 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- بدائع الوسط. 2- محبوب القلوب فی الاخلاق. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 203 و 1611)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَ)
ابن یحیی بن راشد وشلی زیدی یمنی. فقیه متولد در سال 662 هجری قمری وی در سال 777 هجری قمری در صعده درگذشت. او راست: الزهره علی اللمع. (از معجم المؤلفین از ملحق البدرالطالع زباره ص 183 و تراجم الرجال جنداری ص 25)
لغت نامه دهخدا
(عَ عَرَ)
دهی است از بخش شیب آب، شهرستان زابل. واقع در 12هزارگزی شمال باختری سکوهه، و 10هزارگزی باختر راه شوسۀ زاهدان به زابل. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل، و 243 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی است از دهستان کبودگنبد، بخش کلات شهرستان دره گز. واقع در 35 هزارگزی جنوب کبودگنبد. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و110 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و نخود است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن ابراهیم بن سعید بن یوسف حوفی مصری، مکنّی به ابوالحسن. وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از وی استفاده های علمی کردند. او در ذیحجۀ سال 430 هجری قمری درگذشت. حوفی، منسوب است به ناحیه ای در مصر به نام ’شرقیه’ که قصبۀ آن شهر بلیس است و تمام نواحی آن را ’حوف’ نامند. او راست: 1- الارشاد لطریق خیرالعباد و العباد. 2- اعراب القرآن. 3- البرهان فی تفسیر القرآن (یا فی علوم القرآن). 4 -مواردالانبیاء. 5- الموضح، در نحو. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 5). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ج 11 ص 115. عیون التواریخ ج 13 ص 181. التذکرۀ طاهر جزائری. وفیات الاعیان ج 1 ص 418. انباءالرواه ج 2 ص 219. معجم الادباء ج 12 ص 221. البدایه ج 12 ص 47. بغیهالوعاه ص 325. شذرات الذهب ج 3 ص 247. مفتاح السعاده ج 1 ص 438. حسن المحاضره ج 1 ص 306. طبقات المفسرین ص 25. کشف الظنون ص 122. ایضاح المکنون ج 1 ص 62 و ج 2 ص 598. فهرست الخدیویه ج 1 ص 132. هدیهالعارفین ج 1 ص 682
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و محدث و نحوی و لغوی بود و درسوم ماه رمضان سال 857 هجری قمری در قاهره متولد شد ودر چهارم صفر سال 939 هجری قمری در همین شهر درگذشت. او راست: 1- تحفهالمصلی و شرح آن، در فقه. 2- شرح آجرومیه، در نحو. 3- شرح رسالۀ ابی زید قیروانی، در فقه. 4- دو شرح بر جامع صحیح بخاری. 5- شفاءالعلیل فی لغات خلیل. 6- عمدهالسالک علی مذهب مالک و مختصر آن. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات النحو بالظاهریه و نیل الابتهاج تنبکتی ص 212 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557 و ج 2 ص 514 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 164)
ابن احمد بن محمد بن احمد بن عبدالقادر بن عثمان منوفی جنوفی. در سال 823هجری قمری در جنوف متولد شد و در 889 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تلخیص بدایهالهدایۀ غزالی. 2- تلخیص شرح تعرف علاء قونوی، در تصوف. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ / مو صِ)
ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی. مشهور به ابن اثیر جزری و ملقب به عزالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن عبدالعزیز بن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی. مشهور به ابن دریهم و ملقب به تاج الدین. رجوع به ابن دریهم و به علی (ابن محمد...) شود
ابن ابی بکر بن علی هروی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رحالۀ قرن ششم هجری قمری رجوع به ابوالحسن سیاح و نیز به علی (ابن ابی بکربن...) شود
ابن هبه الله بن عثمان بن احمد بن ابراهیم بن رائقۀ موصلی محدث شیعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن هبه الله بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِمَ / مو صِ)
ابن حسن بن وحشی نحوی موصلی. مکنی به ابوالفتح. ابوالفرج هبه الله بن حداد کاتب گوید که ابن وحشی نحوی در شهر ’آمد’ شعری از خود برای من خواند. رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 121 شود
لغت نامه دهخدا
ابن علی نوفلی. او از احمد بن حنبل روایت کند. (مناقب احمد بن حنبل ص 98)
لغت نامه دهخدا